تو گفتی مامان
باورم نمیشه تو گفته باشی مامان دیروز میخواستم برم بیرون تا برا تولد فرشته کوچولوم تور بخرم دامن توتو درست کنم اماده شدم و وقتی بابا اومد من رفتم شروع کردی گریه کردن و هی میگفتی ماما وای که چقدر شیرین بود اون لحظه تازه احساس کردم به معنای واقعی مامان هستم و تو من رو به عنوان مامان قبول داری البته قبلا هم چند باری گفته بودی ولی من هر بار میگفتم نه با من نیست همین طور صداهایی که از خودش در میاره اینم یکیشه ولی دیروز تو به خود خود من گفتی ماما ای شیطون همه بچه ها اول میگند بابا تو اول گفتی ماما قربونت برم الهی هر بار که بهم میگی ماما بتونم هر چی که ازم میخوای رو برات براورده کنم خدایا تو نگهدار فرشته من باش ...
نویسنده :
مامان نسیبه
14:09