مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

دختری همتای خورشید

شیرین کاری های تو

1391/2/16 17:57
نویسنده : مامان نسیبه
233 بازدید
اشتراک گذاری

 

مهرسای گلم آمدي، چه صادقانه آمدي، مرا عاشق كردي ...
آمدي، چه عاشقانه آمدي، مرا ديوانه كردي ...
چه زيبا آمدي و لحظه هاي پر از غم زندگي ام را عاشقانه كردي!
دخترک الان تو خواب ناز هستی وقتی خوابی دلم برای چشمای قشنگت برا مهربونی نگات تنگ میشه امروز داشتم با تلفن حرف میزدم تو روبروم نشسته بودی از اول تا اخر تو چشمام زل زده بودی دلم میخواست همون لحظه زمان از حرکت میایستاد و همیشه اون نگاهت خیره به من میموند

 

خدایا اگه روزی هزار بار هم شکرت رو به جا بیارم کمه

 

خداایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت که این گل رو به من دادی

 

و اما بگم از شما که هر روز با مزه تر و شیرین تر میشی من دیگه طاقت ندارم یه وقتا اونقدر میچلونمت که خودم نفسم بند میاد بمیرم تو چی میکشی هههههههههههههه

 

الان سینه خیز رو که کامل یاد گرفتی و دو سه روزه  شکمت رو میدی بالا و سعی میکنی چهار دست و پا بری ولی چون نمیدونی چه جوری باید بین دست و پاهات هماهنگی ایجاد کنی سر جات میمونی و هی خودت رو تکون میدی اونقدر خنده دار میشی من و بابایی کلی بهت میخندیم بعد شما برمیگردی با تعجب به ما نگاه میکنی و شروع میکنی به غر زدن که چرا من حرکت نمیکنم الهی قربون غر زدنت بشم مامانی.

من فدای اون دستا کوچولت بشم که دس دس میکنی اونقدر هم محکم میزنی که صداش قشنگ میاد حتی مامان جان از پشت تلفن صدای دس دس تو رو شنید و نمیدونی لحظه شماری میکنه تو رو ببینه

 

 قربونت برم که صبحا مامان با صدای اواز خوندن شما از خواب بیدار میشه ههههههههههههه تو زودتر از مامان بیدار میشی واقعا خجالت کشیدم. بعدش هی به من نگاه میکنی تا من بهت سلام صبح بخیر بگم وشروع کنی به خندیدن.

 

 هر وقت من دارم کارای خونه رو میکنم اگه دولا بشم یه چیزی رو از رو زمین بردارم یا وقتایی که من دارم زمین رو تمیز میکنم شروع میکنی به غش غش خندیدن الهی من فدای خنده هات بشم عزیزم

 

همیشه موقع خوابیدنت دست کوچولوت رو میذاری تو دست مامان وای که چقدر این لحظه شیرینه

 

عزیزم خیلی دوستت دارم مواظب خودت باش  


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)