شب های قدر

ماه رمضون هم اومد اولش فکر میکردم چه جوری تو این گرما با این روزهای بلند و با وجود بودن تو روزه بگیرم تویی که عادت کرده بودی هر روز بری پارک هوا خیلی گرمه و روزها بلند ولی به همین زودی 21 روزش گذشت خیلی راحت تر از اون چیزی بود که فکر میکردم چند روزی بردمت پارک ولی بعد بهت گفتم پارک گرمه و تو خیلی راحت این رو قبول کردی و الان وقتی بگیم بریم پارک میگی پارک گرمه نیشه بریم خیلی هوامو داری اذیتم نمیکنی 

صبح ها میریم طبقه پایین خونه که جلسه قرانه خیلی دوست داری بریم اونجا همه اش میگی بریم خانم قران بخونیم اخر بار که سینه میزیم و میگیم علی علی تو هم باعشق میگی علی علی (علی نگهدارت باشه) وقتی هم که دعا میکنیم دستات رو تا جایی که میشه میاری بالا حتی پا میشی می ایستی میگی الهی امین نمیدونی چقدر دلم ضعف میره تمام خانم هایی که میان اینجا عاشق امین گفتن هات هستند

برا شبهای قدر هم میرفتیم خونه خانم (حسنیه) شب 19 تا ساعت 2 بیدار بودی بعد اوردمت بالا خوابیدی شب 21 هم تا اخر دعا بیدار بودی وقتی ما جوشن رو میخونیدم تو هم با صوتی شبیه به صوت ما بلند بلند دعا میخوندی و بگم از لحظه قران سر گرفتن من تو حال خودم بودم که یهو برگشتم نگاه کردم دیدم تو مفاتیح رو برداشته بودی و بازش کرده بودی گذاشته بودی رو سرت وای نمیدونی از دیدن اون لحظه چقدر لذت بردم دلم میخواست همون لحظه زمان می ایستاد و من تا همیشه به اون لحظه نگاه میکردم تاریکی شب تو ایستادی روبروی من قران گذاشتی رو سرت و با اون چهره معصومت به من نگاه میکردی و میگفتی بعلی بعلی  وهمین طور تا اخر نمیدونم خدا میتونه دستای کوچولو تو رو رد کنه دخترم برا منم دعا کن برا همه دعا از خدا فقط سلامتی بخواه

خدایا به حق این شب ها به حق دستای کوچولو مهرسا به حق یا علی گفتن و الهی امین گفتن هاش خودت همه بچه ها رو حفظ کن و همه مریض ها رو شفا بده بگو الهی امین  

خدایا به خانواده ام دوستام  اشناها تمام مسلمونا سلامتی بده 

چهارشنه 9 مرداد 92 (22 رمضان)